برتابش پرنور تو خورشید سلام بر صبح سپیده و امید سلام شب رفت و سیاهی اش پایان یافت بر مهر دل انگیز تو ناهید سلام
امشب شب تولدم را در اتاق شیشه ای ،،،، در دنیای مجازی جشن می گیرم ،،،، ولی کسی را دعوت نمی کنم ،،،، امسال کسی به تولدم دعوت نیست ،،،، چون تولدم بوی غم میدهد ،،، روزها در پی هم می گذرند ولی من نمی توانم از کسی که بهترین...
باز هم از وطن.... یک گل دیگر کم شد چشمان مادر دیگری .. پر از نم شد ایران دوباره داغدار جوانان وطن گشت تن ها همه سوخت و هوا پراز سم شد جامه سیاه بر تن مردم شهر رفت خنده بر لبها همه خشکید و باز یک شهر غم شد...
مهربان باش و به هرکس میرسے لبخند بزن ... تو نمیدانی به آدمها چه میگذرد شاید لبخندت برایشان مانند گنجی ارزشمند باشد و آنها بسیار به آن محتاج باشند... با نگاهت، سینه ی من ناگهان می ایستاد غم درون قلب من هم بی گمان می ایستاد در هوای سرد این...