متن رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
در پشت ابرها ...
یک چهره ی غمگین ، پنهان است
در پشت ابرها ...
حرف های مشکوک ، به دنبال بهانه اند
و حرف های تطهیر نگرانند
کرکس های چندش آور آزادانه در آسمان پرواز می کنند
پاکی چه غریب است
پاکی با تمام وسعت اش ...
در میان...
وقتی چشمانمان..
کنج اتاق خلوتی را می گزیند
می دانیم زمستان رسیده است
و عمر ما در رکود باتلاقی مسدود است
وقتی سوار الاکلنگ چوبی می شویم
و باد از سر ما می گذرد
لحظه ای طعم شیرین خوشبختی را می چشیم
احساس دوران کودکی
احساس باهم بودن
و احساس...
شیشه های شفاف سرد یخی
از بلور های تنگ آسمان
همچنان می بارد و می بارد
و دخترانی که عاشق برف اند
زیر چراغ می ایستند
تا روزی ...
دانه های متشخص برف را
در میان اوهام برفی اشان
در میان خیال های شیرین سپید هجا کنند
و تکرار کنند...
در سکوت خالی شب
در سکوتی که پنجره مات و مبهوت
به بیداری ثانیه ها می اندیشد
کسی منتظر است !
کسی خسته تر از صدا
خسته تر از انتظار
خسته تر از طبیعت است
در این شبی که همه در آرامش اند
خواب از سر شخصی پریده است !...
برگ درختان غمگین است
برگ درختان، غمگین است
صدا...
صدا، خشمگین است
و هیاهوی یک - فریادِ دیرینه
در میان وزش های تند باد
در میان انسانهای نامشخص
و حرفهای دروغ، طغیان می کند
پرده ی حریر پنجره را باد زده است
و کسی پر رویانه
در میان صحبتهای هزار...
پر گشایم در باد
هر کجا باشد ، باشد
پرواز خواهم کرد
تند برخواهم خاست
و خواهم رفت
به کوی سبز سپیدار رویایی!
به ابدیت مطلق یک وجدان
به شهرهای محکمه دار سنگ فرش
که صحبت چلچله را
از میان شیشه های سرد مکدر
که روزی فریاد خواهند کشید
با...
من با زمین...
من با آسمان، حرفی ندارم
ماه و چراغها
در یک خطوط پیوسته هستند
و جاده ها مکعب های متحرک را
به حرکت تشویق می کنند
صدا..
از عمق درد
ازعمق یک مسیر ولخرج
به گوش می رسد
و کسی که جان ما را مفت
از آسمان خریده...
وقتی نگاه پر سکوتم را ...
بر قاب خالی خاطره های قدیمی می اندازم
نمی دانم...
از جان این دنیا چه می خواهم
وقتی ترنم سبز بادهای وحشی بودن را
مژه های به خواب رفته ام را
از میان واژه های خیالی و توهم بار
از میان چهار چوب منظبط...
ماه در یک شب به زمین می رسد
و دنیا همیشه ...
در یک وضع عادی نمی چرخد
زمان مسدود است
و خواب از چشمانمان پریده است
ماه در یک شب به زمین می رسد
و ما می دانیم ...
که چقدر راه را بی میل آمده ایم
هیچ کس...
خیره در نقطه ای پر ابهام
خیره در کشاله یک شمع
خیره در اندوه وحشتناک زمان
انگار همه شب نگاه ها ...
در پس پرده ی یک راز مات و مبهوت است
نگاهی پر از سکوت ...
پر از زجه ...
پر از مرگ تکراری چشمی مصلوب
و نقطه ای...
قلب دنیا زخمی ست
قلب کره ی خاکی می لرزد
و قلب زمین ...
در تپش اضطراب می غلطد
و دنیایی که پر از سکوت سه بعدی ست
حقیقت با کدامین عقربه های ساعت
خود را آویخته است که پیدا نیست
هر دو نالان اند
زمین از لگد مال شدن...
نگران هستم
چیزی مرا ربوده است ...
در این جاده های دور
که نگاه ها به سوی تکاپوی گندم زار است
من کسی را گم کرده ام
آسمان آبی ست
و کوه ها خود را از خجالت پنهان می کنند
من جایی را سراغ دارم
که جنازه ها را در...
شب طنین افکنده است
شب طنین افکنده است
و صدای زوزه ی سگان ولگردی
که امشب برای اولین بار
در خانه ی همسایه مهمان اند
مادر...
از همه حساس تر است
و می گوید ...
حرف گل سرخ را باد نمی فهمد
شب دارد می گرید
تنها ...
درختان زبان...
رد پایم مانده است ...
رد پایم ...
کنار سم یک اسب خیالی
روی شفافیت بلورین برف
روی ذرات خاک ...
مثال یک خاطره ی فراموش شده ی قدیمی
مانده است...
من میان قدم هایم
قدم زنان ...
تا خانه ای گمنام می رفتم
من ...
به کلمه ی ساده...
غوغا غروب را
در میان نگاههای خسته ی من
خواهد کاشت
کار من . . .
رسیدن ، به نقطه ای مشوش است
آسمان ، ابر تیره به خود خواهد دید
و شب . . .
چلچراغ های بی معنی
اشک را معنا خواهند کرد
گریستن ، معمایی ساده است...
خانه تنهاست!
بسان دختری که تنهایی اش
تا ابدیت جاری ست
باران چند روزی ست باریده است
و ستاره ها...
از دید زمان پنهان مانده اند
خیابان منتظر است
و نگاهی که لابلای خورشید
ثانیه ها را می شمارد
زندگی همچون آبی روان جاری ست
حرف ها...
در پشت نگاه...
من از غرابت تنهایی می آیم
از جایی می آیم
که انسانهایش بوی ساده زیستن را ندارند
من از میان سکوت و توهم می آیم
از میان...
خم کوچه هایی که هنوز از آنها عبور نکرده ایم
از میان صدها هیاهوی فریب
که هنوز ...
در پس پرده های مشکوک...
تخیل لحظه های روشنایی
درختان پاییز را - توهم بار - کرده است
لحظه های امیدوار با ناامید
گلاویز خواهند شد
و زنبورها برای پادشاهی کندوی خود
جنگ خواهند کرد
ای مظلوم همیشگی
احساسها را نکشید
بگذارید
در باد آزادانه هوا بخورند
رعنا ابراهیمی فرد
من امتداد خواهم داد
من تا فاصله ی بین بودن و زیستن
امتداد خواهم داد
من آبستن حرفم...
دوست دارم در - غار حرا - نماز بخوانم
آب، از سر ما گذشته است
بگذارید حرف های خشن
بی پروا، در میان هوا موج زند
من قلبم را داده ام
من...