حسرت گمشده تاریخ دوران منی و اکنون که پیدایت کرده ام اندوه شده ای درشیرینی تاریخ دورانم چگونه بگذرم ازتو که نتوانم و چگونه بمانم باتو که بازهم نتوانم
نگاهت به من شوق زندگی میبخشید... اما لبهایت صد هزار مرتبه مرا میکشد...