پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مشغول قتل عام روزها هستماندوه که از حد بگذرددیگر مهم نیست بودن یا نبودندوست داشتن یا نداشتنغرق می شوی در سکوتجای گله از کسی هم نیستاشتباه از همان روز تولدم بود...
امید عافیتم بود روزگار نخواستقرار عیش و امان داشتم زمانه گرفتزهی بخیل ستمگر که هرچه داد به منبه تیغ بازستاند و به تازیانه گرفت......
ای آنکه وجودم شده درگیر تو تا بیخ ویرانگری ات را بِنِگارَند به تاریخ...
سر به سر خیالم نگذار ! به دیدنم.بیا️ڪه هنوز، از پس رفتنت بر نیامده ام....
یک روز ؛یک جایی عاشق کسی می شوی که دوستت ندارد حالا تمام دلتنگی های دنیا را هم که گریه کنی سبک نمی شوی......
به همین سادگی اتفاق می افتدیک نفر می آیدهمین که عاشقش شدیتمام زندگیت شدخودش را بر می دارد و می رود...و تو تا آخر عمر به او می اندیشی......
مراقب باششکستنی شده امزود می شکنمکنار ثانیه های سر گردان خویشو بغضی که آرزویباریدن را درد می کشدای تمنای آشنازخم این درد ها را زود تر شفا بدهکه درد را به درد می کوبدو با خواهش تن روبرو شده......
️آدم چه زود پیر مى شودوقتى احساسشاضافه تر از درک آدمهاست.....
آدم مى تواندعزیز دل خیلى ها باشداما تو جورى رفتار کنکه همه بفهمندتو فقط عزیز دل یک نفر هستى...
عاشق که شدى هواى دلتفقط نوازش مردانه مى خواهد ️️️...
دلمان مرداز بس زنده ایمبرای هیچ...
تو که نمی دانی هر آدمی دل تنگیهای مخصوص خودش را داردو تو پنهانی تریندل تنگی منی ️️️...
عشق جانبرایم کمى تعهد بیاورتعهدى از جنس نرفتن و ماندنکه اعتبارش از هر دوست داشتنى بالاتر است.... ️️️...
براى خوب شدن حالماننیازمندیک دوست داشتن هستیمبیاید بچسبد و ولمان نکند ️️️...
.تو عشق هستىچرا کهنفس براى تو کشیدن واز عشق تو هر روز جوانه زدنکار هر کسى نیستکسى چه مى دانددر دلم چه مى گذردتو معنى تمامدوستت دارمهایىکه تا چشم کار مى کندتو هستى و تو هستى وتو ️️️...
دوستم داشته باش...حتى اگر کوتاه...به قدرِ یک پلک به هم زدن... که دوست داشتن تو...تمامِ خوشبختى من است ... ️️️...
.به خدا که تو حال خوب منى وحالى بهتر از کنار تو بودنسراغ ندارم ️️️...
گاهی آدم دلش کمی تعطیلی می خواهدبنشیند کنجی، گوشی ای، جاییبرود به گذشته های دور دورهای های دنبال خودش بگردد .....
عِشق ...از همانجایى شروع شدکه حالِمان به هیچ چیز خوش نشداِلا دوست داشتنش . . . ️️️...
تو که باشىمگر آرزوى دیگرى مى ماند ...!...
روزیجاییزمانیعاشق اگر شدیفقط خوب باشخوب بودن بهترین حس دنیاستفقط درد دارد...
دمِ عید باشد و تو نباشى!آدم دلش مى خواهدفقط گریه کند ......
دیر کناما بیا......
آدمهاى زیادى هستندکه هر روز یواشکىدلشان مى گیردبراى کسى که هیچ وقت قرار نیست به هم برسندو بدتر از آن هیچ وقت نمى تواننددلتنگیشان را فریاد بزنندو این خودشبدحالت ترین حالتیک حال خراب است...
چه فایده...چقدر دوستت داشته باشداصلا از اینجا تا ثریاوقتی حرمتنگهداریت را بلد نباشد......
هیچ چیز قشنگ تر از این نیستیکى را داشته باشىکه هر روز به او بگویى:با تو حال تمام روزهایم عشق است...
یادت باشد...آدم عاشقهی شانس دوباره و دوبارهبه تو میدهد...کوتاه می آید...کوتاه می آید...ولی وقت رفتن بلند بلند می رود......
هیچکسما را برای خودمان نمی خواهدسادگی می کندکسی که تنهاییش را ارزان می فروشد.من تازه فهمیدمهیچ چیز به اندازهدوست داشتن خودمخوشحالم نمی کند.....
انگشت به دهان مى مانىوقتى این آدمها با دوست داشتن مى آیندکه بمانندخرابت کنندویرانت کنندبعد بروند پشت سرشان را هم نگاه نکنندو تو حتى نتوانى تنهاییت را جار بزنى...
یک شهر پر از آدم و بیچاره از این عاشق بی عشق هر جا برود تنهاست...!...
و تو پنهانی ترین دلتنگی منی...
لذت دنیاداشتن کسی استکه دوست داشتنشحواسی برای آدم نمی گذارد...
اگر دوستش داری بگوشاید تمام دغدغه هایشهمین یک جمله باشد...
حالت چقدر خوب مى شودیکى پیدا شودجنسش خالص باشدبگوید هستماز آن بودنهایى که هیچ وقت تمام نمى شودتو هم بگویىبزرگترین لذت دنیاستکسى که دوست داشتن رادر کنار ماندن بلد باشد...
اگر کلافگى هاى یک زن را دیدىبدان خوب استفقط دارد حافظه اش را پاک مى کندبه چیزهاى بهترى فکر کند.....
گاهى آدم دلش کمى تعطیلى مى خواهدبنشیند کنجى، جایى ...برود به گذشته هاى دور دورهاى هاى دنبال خودش بگردد ......