پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینبکه داری بر همه عالم مقامِ سروری زینبگلستان بوده ای در آتشِ غم هایِ بی پایانتو هم خیرالنساء هستی رفیع و برتری زینبعجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاریتویی زینب ترین زهرا ، تو زهرا کوثری زینبزبانِ خطبه هایت مثل شمشیرِ علی برّانمیانِ کفر و دین کردی به خوبی داوری زینببه زیرِ گام هایت شام را ویرانه خواهی کردرسالت دارِ عاشوراییِ پیغمبری زینبشجاعت می زند زانو زبانِ خطبه هایت رانشان ...
وداع نکرده جدا میشوم من از کویت از آیه های وداع تا همیشه بیزارماعظم کلیابی بانوی کاشانی...
حالت چشمانت ، مرا می بردنور نگاه تو ، مرا می بردوقتی که آه میکشد زینبتپس لرزه های آه مرا می برد...
تو که از روز تولد شدی آرامِ دلمنرو اینگونه شتابان و نکن حیرانمبوسهای زیر گلویت زدهام اما بازبروی، میروم از حال، خودم میدانم...