اشکهای من شفابخش است شفابخش بود که آیینهی لال شروع به حرف زدن نمود شفابخش بود که دیوار اعتیاد به تَرَکهایش را ترک کرد شفابخش بود که گلدانِ عقیم فرزندانِ پژمرده به دنیا آورد شفابخش بود که پنجره که منظره به جنونِ باران رسید!...
عقیق نابی زلال چون آبی قند روزای تلخی بوی ریحونی شفای جونی یار روزای سختی حریر سبزی عصای دستی گنج قارونه چشمات تو بوی نونی باغ زیتونی رود کارونه موهات دل به تو دادم...