اشکهای من شفابخش است شفابخش بود که آیینهی لال شروع به حرف زدن نمود شفابخش بود که دیوار اعتیاد به تَرَکهایش را ترک کرد شفابخش بود که گلدانِ عقیم فرزندانِ پژمرده به دنیا آورد شفابخش بود که پنجره که منظره به جنونِ باران رسید!...
دیالوگ : ورتر : برایم شعری بخوان که حالم خوب کند شارلوت : در آغوشت می گیرم ، این شعری ست که دوست دارم برایت بخوانم