ما یک خورشید قراضه آن بالا داریم که همه چیز را مهربانانه زخمی می کند دل هایمان را جمع کرده ایم تا به او قرض بدهیم که به دل قدیمی خود بچسباند و همه باهم بتوانیم با چیزهای کهنه کنار بیاییم برای دوست داشتن بیشتر برای زخمی شدن بیشتر
من آرام شده ام، آرام آن قدر که یک خورشید و یک ماه را می توانم چون مادری دوطرفِ سینه ام بخوابانم و بگویم تحمل کنید؛ تحمل! باید ادامه دهیم...
ما به همراهِ آب و باد و خاک و آتش تبعیدِ این سیاره شده ایم و این جا زیباترین جا برای تنهایی ست.
کاش به مسافرخانه ای می رفتم رختخوابی تمیز کاش برایم آماده می کردند همه چیز را، حتی نامم را، کاش فراموش می کردم و به خواب می رفتم... ملیح جودت آندای (شاعر و نویسنده ترک) ترجمه شهرام شیدایی
زیر باران فکر کردن دست به کوچههای شهر ساییدن شهر را در آتش و رؤیاها بوسیدن حس کردنِ اینکه همهچیز را میتوانی در آغوش بگیری جا دهی زمانی خیسشده را در خود حس میکنم زمانی گریسته را خیسی از زرد و نارنجی و کلاغ از حملهی تاریکی و آتش آنقدر...