شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
هر آدمی در هر برهه زمانی، وارد زندگیمون که میشه،یا بهمون درس میده یا ازش درس میگیریم.بعدش یا می روند، یا می رویم...و این خاطرهاست که باقی می ماند....
روزهای پاییزی می گذرد و برگهای درختان در انتظارت بی جان می شوند اگر آمدی، سر راهت نخ و سوزنی بیاورتا آخرین برگها را بدوزیم.برگهای درختی که دیروز کنارش بودیم!نه،شاید سپتامبر بود؟دیوانه شده ام!شاید سال ها قبل...بگذریم نیمه نوامبر نزدیک است، آخرین برگها در انتظارت عاشقی میکنند. 🍂ص🍁...
دمکی قلم را در جوهری سیاه و زغالی رنگ چرخاندمو بر روی کاغذ رقم زدمخط ها رده به رده و رج به رج پر می شدند،ناگه!!جوهر سیاه و زغالی رنگ کفایت نکرد و بی وقت تمام شدراستش را بخواهی کاغذ هم پرشده بودچه بسا حرف های دل باقی مانده بودبی کاغذ و بی جوهر نتوان کاری را به اخر رسانیدالبته ورق دل را دارم و همچنین جوهری خوش رنگ و خونین به همراه دارمولی بیم دارم،بیم ان که با خدشه ای کوچک دریده شود،و یا با کتابت کلماتی ناشایست و نابجا ،چرک و ناپاک ...
صنمای عزیزم ،سلامبگذار برایت بگویمنمیدانم چرا ذهنم مثل سابق یاری نمیدهد برایت بنویسماز پیتزا خوردنم ،تا مطالعه کردنم،از تفریحاتم یا از جنگل رفتنم .. .دیگر مثل قبل کلمات از قلبم جاری نمی شونداه جانای من،نمی دانم ،نمی دانم چرااما این را خوب میدانماین روزها بهترین روزهای زندگی من هست،کاش زودتر تورا پیدا میکردم جانااین را هم می دانم که برایت وقت کمی میگذارم ببخش عزیزم،مشغله زندگی هس دیگرخیلی سرم شلوغ هست ،گه گاهی گریزی میزنم ،و ...
فردا می آیی؟؟می دانم فردا می آیی!من به این امید زنده ام \چون همیشه فردایی هست.تا زنده ام فردا وجود داردو من به امید ان هر روز در خانه خود منتظرت هستم و شعر می نویسم و شاملو میخوانم ...تا که فردا شود:)اگر زمانی من مردم و فردایی نداشتم،تقصیر تو نیست و خودت را ناراحت نکن،لابد من زود مرده ام و اگر زبانم لال ،گوش اجل کر،تو به روحانیت پیوستی و فردایی نداشتی...بازهم تقصیر تو نیست،اجل مهلت نداداما تا زنده هستم فردا وجود دارد.فردا می آیی...
میدانم از راه میرسیشاید هم موهایت سپید شده باشدو یک کلاه لبه دار مشکی هم بر سر داشته باشیبا عصایت بیاییو همان چشمان... شاید من کمرم خمیده باشدموهایم سپید ،فرقشان را باز کرده ام و شانه زده ام و هر روز نگاهی به کوچه می اندازم ببینم هنوز نیامده ای...و اما روزی بیایی،اخ از ان روزکتابهایم عاشق می شوندفنجانم عاشق می شود\ص \عاشق می شودنه\ ص\ دیووانه می شوددفترچه کهنه و قدیمی ام رابه تو تقدیم میکنمتو هم حرف بزن از س...