دلم می خواهد کسی زنگ بزند، خبر بدهد که مرده ای که رفتنت اینبار دست خودت نبود که نبودنت یعنی هیچ جا نیستی که مردنت دلیل موجهی برای جنون من باشد که رخت سیاهم را بپوشم صورتم را بخراشم گریبان بدرم سر به بیابان بگذارم آنچنان بگریم آنچنان تو را...
درد دارد که کسی ضجه ی محکم بزند گونه ی مرد نباید همه شب نم بزند ای همه کار و کسِ این منِ بیچاره مخواه- بعدِ تو یک نفر از بی کسی اش دم بزند هر که عاشق شده اینجا نرسیده ست به یار ماندنت قاعده را کاش که بر...
کاش آدم ناراحت شه دلش بگیره گریه کنه ضجه بزنه... ولی نرسه روزی که مثل یه تیکه سنگ بی تفاوت شه...
شب ها در قاب تنهایی ام صدای ضجه ی دخترکی بگوش می رسد... ناله میکند... نفس به سینه اش تنگ می شود و... به هق هق می افتد... صدایش چقدر شبیه صدای من است...