چهارشنبه , ۷ آذر ۱۴۰۳
اینکه عاشق.کسی.باشی.یه چیزهاینکه کسی.عاشقت.باشه.یه چیزه دیگهاما اینکه عاشق.کسی.باشی.که.عاشقتههمه چیزه......️...
خوشحال شو! عاشق ِ شما ھستم من!ھر چند که از شما جدا هستم منمن عاشق ِ ھر کسی شدم شوھر کرد؛می بینی عجب بخت گشا ھستم من ؟!...
ما گنه کاریم آری جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست کیست؟...
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کندعاشق آن است که دل را حرم یار کند...
در تمام عمرم یک بار عاشق شدمو وابسته به کسی که برای داشتنش حاضرم از تمام زیبایی های دنیا بگذرمنبض حیاتم بعد از عشق به خدا برای تو می تپدسالروز تولدت مبارک...
صدای تو گرم است و مهربانچه سِحر غریبی درین صداستصدای دل قلبِ عاشق استکه این همه با گوشم آشناست...
من از تو می مردماما تو زندگانی من بودیتو با من می رفتیتو در من می خواندیوقتی که من خیابان ها رابی هیچ مقصدی می پیمودمتو با من می رفتیتو در من می خواندیتو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق رابه صبح پنجره دعوت می کردیوقتی که شب مکرر می شدوقتی که شب تمام نمی شدتو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق رابه صبح پنجره دعوت می کردی...
قصد کربلا کردی اصحاب و صدا کردیعاشق بودی و شور عاشورا به پا کردیعاشورای رویایی رویای تماشاییظهری که زبون زد شد تو عالم به زیبایی...
هر داستانی روزی زائیده می شود ، کسانی را در خود میکشد، قدرتمند میکند، عاشق میکند، قهرمان میکند و ...و در آخر تمام می شود...و داستانی دیگر!ما آدم ها باید حواسمان باشد ، خودمان را در داستان های دیگران پیدا نکنیم.وگرنه تمام مان می کنند...
تا شب نشدهخورشید رالای موهایت میگذارمو عاشق میشومفردابرای گفتندوستت دارمدیر است...
پرواز چه لذتی دارد؟وقتیزنبور کارگری باشیکه نتوانیعاشق ملکه بشوی؟...
آغوش توآرامترین نقطهی دنیاستهرچند که دیوانه ترینعاشق جهانی...!!...
عشق من به تو مانند دریاستقدرتمند و عمیق برای همیشههر طوفان و باد و بارانی را تحمل می کنددل های ما خاص و دوست داشتنی هستندمن با هر ضربان قلبم بیشتر عاشق تو می شوم...
شوریده ی آزرده دل بی سر و پا مندر شهر شما عاشق انگشت نما مندیوانه تر از مردم دیوانه اگر هستجانا، به خدا من… به خدا من… به خدا من...
کنار دریاعاشق باشیعاشق تر می شویو اگر دیوانهدیوانه تر...
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرماییاز راه صلاح آیم یا از ره رسوایی ؟تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویمیا من به کنار افتم یا تو به میان آیی...
لیلی زیر درخت انار نشستدرخت انار عاشق شدگل داد… سرخ سرخگل ها انار شد… داغ داغهر اناری هزار تا دانه داشتدانه ها عاشق بودنددانه ها توی انار جا نمی شدندانار کوچک بوددانه ها ترکیدند… انار ترک برداشتخون انار روی دست لیلی چکیدلیلی انار ترک خورده را از شاخه چیدمجنون به لیلی اش رسیدخدا گفت: راز رسیدن فقط همین بودکافی است ترک بخورد...
هر چه دورتر می شویمن؛عاشق تر میشوم!و هر چه نزدیک تر می آییبی تاب تر می شوم!گویی عاشق که باشیدور یا نزدیکفرقی نداردحتی اندک یاد توکافیست برای بی تاب بودن......
دستهایت راچون خاطره ای سوزاندر دستان عاشق من بگذار............
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته د...
از تو هم دل ڪندم و دیگر نپرسیدم ز خویشچاره ی اگر از او دل ڪند چیست؟!...
هرگز نگفتندکه زن باید عاشق باشدو مَرد لایق ...عشق را سانسور کردند ...! من سالها جنگیدمتا فهمیدم که ،نه گیسوانِ بلندم زیباستو نه چشمانِ سیاهم ..! و نه مَردى با دستانِ زمختو گونه هاىِ آفتاب سوخته ،خوشبختی ام را تضمین میکند ..!...
پدرم عقیده داشت یه زن نیرومند میتونه از یه مرد هم قوی تر باشه مخصوصا اگه توی دلش عشق هم باشه... فکر میکنم یه زن عاشق تقریبا نابودنشدنی باشه!!...