پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک آستینم دیریک آستینم دور خیاطباشی!این چه لباسی بود برایم دوختی !؟«آرمان پرناک»...
یک آستینم دیریک آستینم دور...خیاط باشی!این چه لباسی بود برایم دوختی !؟«آرمان پرناک»...
در چشم هایم خیره شد ، درحالیکه لبخند پیروزمندانه ای میزدزیر لب زمزمه کرد : - باورم نمیشه !یک ابرویم را بالا انداختم و منتظر ادامه ی حرفش شدمادامه نداد ، همیشه ترفندش همین بود ! کنجکاو کردن من و در همان حال رها کردنم ،ترفندی که همیشه جواب میداد !سرم را به حالت قهر به طرفی دیگر هدایت کردمو چروکی ریز به نشانه ی اخم روی پیشانی ام انداختم ،بالاخره من هم برای خود ترفند هایی داشتم !دست هایش را به حالت تسلیم بالا بردو لبخند شیطنت آمیز...
به سراغش آمد اما با حسرتبا چند شاخه گلچند قطره اشکو ندانست روی قلب اوتلی از خاک و سنگی سرد خوابیده...عباس پورعلمداری...
کمی دیر آمدی ای عشق اما باز با این حالاگر چیزی از این غارت زده باقیست غارت کن...
خیال دیدنت چه دلپذیر بودجوانی ام در این امید پیر شدنیامدی و دیر شدنیامدی و .....دیر شد....بخشی از شعر...
زندگی را عاشقانه نفس بکش حتی اگر سخت حتی اگر دور حتی اگر دیر .علی گلشاهی(ورژیرا)...
شاید دیراما زود شدگفته بودممی روم...
دارد به پایان می رسد این شاعرتیریمانند کبریتی که سمت باد میگیرییک روز آخر میرسی عالیجناب عشقیک روز مثل نوشدارو باهمان دیرییک روز شاعرها به دنیا حکم می رانندانا فتحناکبدون خون و درگیری...
ما دیر آمدیم یا زود؟هر چه بود به موقع نبود...
خیال دیدنتچه دلپذیر بودجوانیم در این امید پیر شدنیامدی و دیر شد......
با آن همه نیاز کهمن داشتم به توپرهیز عاشقانه من ناگزیر بودمن بارها به سوی تو بازآمدم ولیهر بار دیر بود ......
خیال دیدنت چه دلپذیربود...جوانی ام در این امید پیر شد!نیامدی و دیر شد......
من آدمِ نرفتنم ، آدمِ دوست موندن !یا اصلا آدم دیر رفتنم ، خیلی دیر ...اما وقتی برم ، دیگه آدم برگشتن نیستمآدم مثل قبل شدن نیستم ......
اشتباه دوست داشتَنَت آنجا بود که دیر آغازَش کردم ......
من آدمِ نرفتنم ..آدم دیر رفتن ، خیلی دیر ..ولی اگه برم دیگه آدمِ برگشتن نیستم ،آدمِ مثل قبل شدن نیستم..!...
روزی گفتیمفقط مرگ میتواندما را از یکدیگر جدا کندمرگ دیر کردو ما از یکدیگر جدا شدیم!...
عادت کردهایمآنقدر که یادمان رفته است شبمثل سیاهی موهایمان ناگهان میپردو یک روز آنقدر صبح میشودکه برای بیدار شدن دیر است ...!...
هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهیچشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند ....
دیر آمدی عزیز!من عاشق خیال تو شده ام......
به پاییز بگید حاجی دیر اومدی ایرانما خیلی وقته برگامون ریخته...
خدا هیچ وقت * دیر * نمی کنههر چیزی رو تو زمان درستش بهت میدهکمی صبر داشته باش!...
جهان اگر برپاست هنوز کسی / کسی را دوست دارد اگر چه دیراگر چه دور...!...
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شدکاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد...
آدم است دیگرتمام میشود صبرشخسته میشوَد از انتظار....انتظارِ طولانی و بی نتیجه ...میرود،بی سر و صدا،برای همیشهوَ تو می آیی،اما دیر است !آدم ها تا ابد منتظر نمیمانند،هرچقدر هم که عاشق باشند......
کاش هنوز دیر نشده قدر همو خوب بدونیمنکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیمکاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نرهآدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره...
تا شب نشدهخورشید رالای موهایت میگذارمو عاشق میشومفردابرای گفتندوستت دارمدیر است...
زمانی به سراغ آدم می آید که دیگر خیلی شده است......