متن علیرضا نجاری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات علیرضا نجاری
من مانده ام در خلوتی پر از پوچی ها
می نگرم به قاب کوچک از دختری که سبد سیبی را به دست دارد و در میان نی زار قدم می زند
قدم به قدم از وجودش عسل می ریزد
موم عسل هایی که زبانت را یکجا قورت می دهند
آه...!...
روز ها میگذرد ، آسمان هر روز حالش دگرگون است.
آدم ها دلشان از ریسمان های پوسیده خسته شده و از این تاریکی و ماه گرفتگی های پی در پی.
باران آهسته می بارد...!
باز تمثیل نگاهت شبیه شبحی در سرم میچرخد و آرزو هایم را یکی یکی تداعی می...
دنیا آنقدر مهربان نیست ،که سنگ ریزه های غبار بیابان چشمانت را کور نکند؛یا در بی هوا افتادن ها در امان باشی.
کمی تفکر کن...!
زمین به حدی آرام می چرخد، که تمام زندگی ات را آهسته بر باد دهی.
آن روز، روز توست. لحظه ای که گریه هایت خنده...
ساربان هِی نکنی گرگِ بیابانی را
یوسف از دست کسانش به چاه افتاده
ساربان طِی نکنی راه پریشانی را
از چه باکی که نگاهت به ماه افتاده؟
علیرضا نجاری(آرمان)
صدای باد در گوشش پیچید و چشمانش رابست تا قبل پرواز انگار کسی درگوشش آهسته می گفت:رهایی چیزی جز فرار نیست دربندباش تا بهتر بدانی آزاد بودن یعنی چه بی اختیار دستانش را باز کرد و مثل پرستو ها پرواز کرد
علیرضا نجاری (آرمان)
🌸🌺🌼
رفته ای !
اما بوی حضورت در خیابان هاست
حالا که همزاد عطر این معبری ،
ابراز کن ، که هستی؟
از دانه سر میکشی؛
نهالت شکوفه می زند و تصویر عاشقانه ای در قاب می سازد .
آهسته قد می کشی و سایه می شوی برای « مو...
از پشت پنجره ای که شیشه هایش کمی عرق کرده بود در انتظارش بودم
با خود تفکر می کردم زن ها چقدر عجیبند در عین مهربان بودن قدرتی در وجودشان است که ستودنی ست
آنها حواسشان به همه چیز هست چند کار را باهم انجام می دهند و به طور...
دنیا را آنقدر کوچک می پنداری که خواب را از هر شب و روزت می گیرد
هنوز اشک ها را نشان غم می دانی و لبخند را مقدمه شادی؟
اما
جهان بزرگ تر از آن است که در حد مقیاس تو باشد
کمی تفکر کن...!
بنگر به گل هایی که...