باران همیشه اتفاقی نمی بارد گاهی اندوه من و توست نازل می شود از آسمان
دیگر تمام فصل چشمانم غم انگیزند لبریز از تکرارهای سرد پاییزند بعد از تو آری آسمان شعر من ابریست بعد از تو آری شعرهایم اشک می ریزند تو در کجای این دلم هستی ؟ ...بگو دستم چشمان من را در کدامین سو بیاویزند از چار سمت لحظه هایم مرگ می...
شما که او را ندیده اید چشم هایش چشم هایش چشم هایش باور کنید من هم سیر ندیدمش چشم هایش نگذاشتند...
از وقتی دوستت دارم حس می کنم همه آسمان ها از آن من است.. همه جاده ها از وقتی دوستت دارم حس می کنم شعرها همه ی شعرها عاشقانه تر شدند از وقتی دوستت دارم حس می کنم خدا دارد با من راه می رود سر می گذارد روی شانه...
هر چیزی جایی می خواهد که زیباتر شود برگ درختی می خواهد شعر ، شاعری و من تو را می خواهد...
این جنگ نابرابر است، قرار نبود چشم هایت را بیاوری !
جهان عاشقانه نیست من در کدام هزاره ام که هم چنان عشق می ورزم...