دخترک با چشمانی معصوم نجوا کرد: خانم، گل نرگس ؟! داغ تنهایی ام تازه شد... دل پردردم خون شد ... طروات گل در هاله اشکم رقصید یادم آمد با چه شوری از باغ آرزوهای زندگی، نرگس، برایت چیدم ... زیباترین نگاه گل ها، را به نگاهت دوختم ... لبخندت برایم...
مادرم، نور خدایی در زمین ، با تو عشق معنا می شود ارامش محض است رنگ نگاهت مهربانی در دستانت جا می شود مادرم، جانم از دعایت جان میگیرد سرنوشتم از آمین تو زیبا می شود مادرم معجزه خدایی در زندگی با حضورت، خوشبختی مانا می شود
حتی وقتی روبه رومی و گرمای نفست بهم می خوره و نگاهت صاف میره تو چشمام، باز دلم برات تنگه. یه چیزی رو یادت نره، هیچ عکسی از پس بی قراری یه عاشق بر نمیاد. تو که همه اینارو می دونی پس خودتو ازم نگیر.
گاهی وقتا زندگی واقعی با بوی بد جورابای تو کفش مونده و رگای بنفش واریس ساق پا و چربی های آویزون بدن و جوشای سر سیاه و موهای چرب، خودش رو نشون می ده. ترازو و سرنگای پر از ژل رو کنار بذارید. عشق با واقعیت قشنگ تره.