متن نه به ز گوران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نه به ز گوران
در تلاش بافتن فرشی هستم،
که طرح گل میانه اش، تصویر توست.
مشغول نقاشی تصویر دو کوه هستم،
که مابین آنها تو طلوع کنی.
می خواهم رویاهایم را زمانی ببینم،
که چون صدای تو پر باشد از زندگی.
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
هر شخصی
برای پا گذاشتن به دنیا،
روشنایی می افروزد،
بی آنکه چشم به راه پروانه ای باشد که دورش بگردد
بی چشم داشت نوری از چراغ دست کسی...
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
چونکه خورشید غروب کند،
من جانشین او خواهم شد!
من و خورشید درد مشترکی داریم،
-- [بیرون راندن تاریکی از دنیا]
...
تا وقتی که تاریکی
بر روی زمین و درون آدمی باقی ست
درد من و خورشید پایان نمی یابد...
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
بسان هر انسانی دیگر،
چه آرزوها که نداشتم!
لیکن،
بی سرزمینی آنقدر مرا آزار داد
که همه آرزویم داشتن وطنی شد...
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
وطن،
برای برخی افراد آرامشگاه است و
برای برخی دیگر آرامگاه...
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
رئیس جمهور تمام زندگی خود را
صرف نابودی زبان کُردی کرد؛
اما دقیقن شبی کە مُرد،
پسرم نخستین کلمەی کُردی را یاد گرفت...
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی
نیمە شبان، از غریبه ای نامەای به دستش رسید
نوشتە بود؛
اگر آنجا، در وطنت مُردی،
دوست داری بر سنگ قبرت چه حک شود؟
گفت: می خواهم با خطی خوانا بنویسند
دیگر خوشحالم که سرانجام صاحب خانه ای شدم
چون که تا زندە بودم، منزل و مأوایی نداشتم...
شعر: نەبەز...
می خواهم ولگرد و ولنگار
هر روز، خانە بە خانە و
کوچە بە کوچە ی شهر را بگردم و
از اهالی اش بپرسم:
-- آیا جایی را سراغ دارند، تاریک تر از درون آدمی...؟!
شعر: نەبەز گوران
برگردان: زانا کوردستانی