بسیار زخم هست که خاک است مرهمش...
عمری که نه با توست، کَسَش عمر نخواند...
بی مهابا بغلم کن وسطِ مردمِ شهر..!
ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت...
چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی...
که چو دردم از تو آید ، ز تو نیز چاره باید ...
و شب اعترافی است طولانی ...
به جان می جویمت جانا کجایی ؟
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری....
نیست در سودای زلفش کار من جز بی قراری..
کَس نمی گیرد سراغ... از خلوتِ دلتنگ ها... مقیمی
کو آن کسی که می گفت یک شب هزار شب نیست... حلوائی آرزوها سلامتی برای همه عزیزان️
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را ...
هراس نیست مرا تا تو در کنار منی...
عاشقی ها کنم آنجا که فلک رشک بَرَد...
به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ... وحشی بافقی
به شرط آبرو یا جان ، قمار عشق کن با ما...
ما بماندیم و خیال تو، به یک جای مقیم ...
باز است چشم حسرت من سوی او هنوز...
چون بی تو گذشت، بگذرد بی دگران
جان من وقت نیامد که به تن بازآیی
در خود نمی بینم که من بی او توانم ساختن...
بگذار مرا غرق کند این شبِ موّاج ...