شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
هر زمان محروم از چشم عدالت می شومبین این نامردمی ها بد قضاوت می شوممی کشد آتش به جانم غصه ها بی اختیاروقتی آزرده دل از بخل جماعت می شوم کارد وقتی هم نفس با استخوانم می شودضرب در دلبستگی ها ، بی نهایت می شوممی کنم سجده به درگاه الهی با خشوعمی نشینم تا سحر غرق عبادت می شوممی شود جاری به لب هایم فقط ذکر خداخوب می دانم که مشمول عنایت می شومبین موج اشک و زاری ، در سپهر آرزومی کنم پرواز و سرشار از سعادت می شومتا که ...
عدالت تنها در تخیل یافت می شود....
اولین لازمۀ تمدن، عدالت است....
قانون روی میز است و عدالت زیر میز!...
قاضی زیاد میشودوقتی عدالت نیست...
به عدالت دنیا!!مشکوکمدستانت دور اما... نفست جان من است......
جایی که بیعدالتی جایگزین قانون شود، مبارزه به وظیفهای مبرم تبدیل میگردد....