پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
+ زندگی یه چیزی رو خیلی خوب بهم یاد داد:اگه باور داری اون بیرون پر از گرگه و هیچ انسان خوبی در این جهان وجود نداره؛ پس واقعا همینطوره.اگه باور داری هیچ عشق واقعی وجود نداره؛ بله؛ وجود نداره.اگه ایمان داری که خیلی از موقعیت ها رو لایقش نیستی؛ مطمئنا؛ هیچ وقت سزاوارش نبودی و نیستی و نخواهی بود.اگه یقین داری که تو هیچ وقت نمی تونی کاری رو درست انجام بدی؛ پس حق با توعه؛ معلومه که هیچ وقت نمی تونی. اگه هیچ کس برات قابل اعتماد نیست؛ درسته؛ ه...
می خواهم در جهانی برخیزم که عشق به قیمت لبخند باشد.مردان نمیرند،زنان نگریند،و همه کودکان، پدر خود را بشناسند.عدالت باغی باشد،که مردم در آن سیب های یکسان بخورند،و یکسان بمیرند.می خواهم در جهانی برخیزم،که هیچ انسانی بیش از یکبار نمیرد......
فریب در گوش محبت زمزمه می کند و محبت راه خنجر را در پیش میگیردو زمزمی در گوش عشق میکند عشق هم که گلیم خود را ازاین سرزمین برمیدارد و میرودنفرت در گوشه ی نشسته ولبخندی زهراگینی بر لب داردخوش حال است، از این که دوستشتوانسته محبت را عاقل کندو جایگاه عشق را بریاش بفهمانداز خوشی هم که دیگر خبری نیستمیگویند غم او را به دار آویختهتا خودش بر سندلی رنگ رنگی خوشی، بنشیندو کار مورد علاقه شو انجام بدهدمادران را بر سر تابوت فرزندانشا...
سفید کردیممن گیسوان تو راتوچشم های به در دوخته ی مرامی بینی؟عدالت هم می تواند روزگار آدم را سیاه کندسیاوش فرید زاده...
در جهان، بدون رعایت عدالت هیچ صلحی پایدار نباشد. رحمان شاهسواری کینگ...
آشوب میگردد دلم وقتی که میبینمدلهای عاشق خسته از جبر زمان هستندوقتی کسی دلواپس مرگ قناری نیستیعنی که مردم ظالم و نامهربان هستند...
عدالتهرگز برابر نشدکفه ی درد با کفه ی رنجعدالت را به نرخ روز می فروشندسوداگران نان...
ما پادشاه را کشتیم،سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم.حالا تنها چیزی که گیرمان آمده،یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیمولی حالا برای نان می جنگیم.نکته ی عدالت این است کههمه وقتی برابر می شوند که مُرده اند.......
خانه ی این کدخدا هم عاقبت ویران شودظلم بی حد میکند نفرین عالم پشت اوستاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
دزدهای کوچک قربانیان فقرند و دزدهای بزرگ ریشه های فقرعدالت حقیقی در حذف ریشه های فقر است نه به زنجیر کشیدن قربانیان فقر....
مرگ عادلانه ترین چیز در این دنیاست !هیچکس تا حالا نتونسته از دستش فرار کند. دامن همه را می گیرد؛ مهربان ها، ظالم ها و گناهکارها را، همه را. اما غیر از این، هیچ عدالت دیگری روی زمین نیست !- صداهایی از چرنوبیل- سوتلانا آلکسیویچ...
افکار، زنجیر شده!انسانیت، غریب و تنها مانده!کالبد آزادی در قفس، خونِ جگر خورده!این ماهیت روزگاری ست،که روحِ ما را به بند کشیده است.که اگر خیری هم در آن باشدطولی نمی کشد تا به ویرانی میل کند.این جا برای جویندگانِ نجات،تنها راهِ باقی مانده؛کناره گیری از نفس کشیدن است!کسی که در جاده ی عدالت قدم بگذارد،هیچ گاه طعمِ رسیدن به مقصد نهایی را؛ نخواهد چشید......
توی جامعه ای که حتی اگه توی صف نذری هم واستی و اگه بشناسنت، ظرفت رو بیشتر پر میکنن،دنبال انسانیت و عدالت نمیشه بود!...
عدالت و قدرت باید در کنار یکدیگر باشند، تا هر چیزی که عادلانه است قدرتمند باشد، و هر چیزی که قدرتمند است عادلانه باشد....
گاهی اوقاتبه تحریر آورم افکارِ خویش راو محکوم می کنمرویداد های پس و پیش را.چشم ها را می بندمو هجوم می برم به عقیده هاجای هیچ انکار نیست،من پرم از حیله و فریب ها.گویم که،چه موجودیست این جهانِ پست؟هیچ بود و به خدا هیچ هست!تو اگر جوابی داری، باید بشمارم تا شصت.حالا که در خونَش،شادی های کشنده را کم داردو تا دلت بخواهد در خودش غم دارد!اگر بخواهی بمیری، این حوالی سم دارد؟!عدالتش این است کهدر آخر سپرده می شوی به خاک...
می دانم زشت هستم. اما جنایت اصلی زشت بودن من نیست؛ بلکه داشتن همان احساس شکننده، همان ظرافت روحی است که یک آدم زیبارو دارد و هر لحظه مورد ستایش قرار می گرد و روحش آرام می گیرد ومن طغیان زده و موجی خروشان رها می شوم.آیا در آسمان ها عدالتی می بینید؟...
سال به سالهر سالصحبت از نفت و چراغ و سپیده دم استصحبت از سفره گشودنِ صبح استصحبت از علاقه عجیبی به اسمِ عدالت است،اما پرده ها تاریکپدرها خستهسفره ها خالی.......
من طرف حقیقت هستم، مهم نیست چه کسی آن را می گوید. من طرف عدالت هستم، مهم نیست برای چه کسی یا علیه چه کسی است....
تو می روی من مجازات می شومچه عدالتِ وحشتناکی....
به دنیا می آیم از پیشانی اتتا سرنوشت دوباره ی تو باشمزنجره ها را به گردن آویخته امتا زنجیر های عدالت به صدا در آیندو تو در تخمدان یک فانوسبه آشیان من برگردیسر به کوه می گذارم نماز عشقت راو صدای قلبم رااز سنگ به سنگ قله ات بالا می برمبه سرم بیاای بلای خوشبختیای اندیشه ی مناین آزادیست که پا به پای آمدنتاز درد های آدمی پاگرد می سازدو این منم که زیر پایتانبه وسعت جهانبزرگ می شوم....
در موضوعات مربوط به حقیقت و عدالت، هیچ تفاوتی بین مشکلات بزرگ و کوچک وجود ندارد چرا که مسائلی که مربوط به رفتار با مردم باشد همگی یکسان هستند....
محبوب من! ️عدالت یعنی هرچیزی، هرکسی، سرجای خودش باشد. عدل این است که شما در دل ما باشید....
تا آن زمان که آدمی صداقت راستگویی را فقط برای دیگران بخواهد و بر خویش نپذیرد، معنی آدمیت را نخواهیم دانست و هیچگاه عدالتی نخواهیم دید ....
ظالمانه ترین شکل استبداد، آن است که تحت سپر قانون و به نام عدالت انجام شود....
عدالت تنها در تخیل یافت می شود....
من همیشه برای واقعیات قطعی، و برای عدالت، مبارزه کرده ام....
اولین لازمۀ تمدن، عدالت است....
هنگام خواببه خاطر نخواهم آورددو جوجه ای را که نیمروی ناهار من شدند،مورچه ای راکه هنگام نوشتن همین شعر حتابه کفِ کفشم چسبیده بودو سوسکِ سگ جانی راکه از قلمرو خوددر فاضلابِ خانه خارج شده بودو دیگر به آنجا بازنخواهد گشت...به خاطر نخواهم آورد،دل هایی را که شکسته امو چشم هایی راکه نومید کرده ام... من قاتلی هستمکه از عشق و عدالت شعر می نویسدو به مُرده های پشتِ سرشفکر نمی کند....
عدالتی که عشق به دنبال دارد چشم پوشی است، عدالتی که قانون به دنبال دارد مجازات است....
صفت عدالت عبارتست از میانه روی کنترل شده به وسیله عقل....
دوستت دارم را برای هر دویمان فرستادی...هم من ،هم او!!خیانت میکردی یا عدالت؟...
جنگ دردهای جهان را بزرگتر میکند. جنگ هرچند هم بر ضد خرابیها باشد، در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد میکند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز از غم میکند ......
مادام که وجدانهای بیدار شرافت خود را در راه احقاق حق ، وثیقه سوگندشان می سازندعدالت هیچگاه از نفس نمی افتد و مادام که گامهای خستگی ناپذیزو استوار می پایند و می پیمایند حق ماندنیست...
یک ساعت عدالت، از یک سال عبادت بهتر است. (زیرا بی عدالتی، فضای نا امنی را به وجود می آورد به طوری که تعدادی از مردم نسبت به تمام چیزها حتّی عبادت خداوند هم به شک می افتند.روز وکیل مدافع گرامی باد...
قانون روی میز است و عدالت زیر میز!...
قاضی زیاد میشودوقتی عدالت نیست...
بعد از هیتلر، همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است؛ اما یک چیز نابود شدهی اساسی بود که هرکسی نمیفهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند.کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت....
بیشتر جنگ ها با دروغی شروع می شوند. جنگ های خوب، جنگ های بد، آنها همه با دروغی شروع می شوند، و صلحی که بعد از آن می آید، آن وعده های بخشش و همکاری و عدالت برای همگان... آنها هم دروغ هستند، دروغی در پوشش امید....
عدالت از لوازم تمدن است، یعنی این ضمانت که نظام حقوقی استقرار یافته، از این پس به سود فرد شکسته نشود....
به عدالت دنیا!!مشکوکمدستانت دور اما... نفست جان من است......
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
جایی که بیعدالتی جایگزین قانون شود، مبارزه به وظیفهای مبرم تبدیل میگردد....
دوستت دارم را برای هر دویمان فرستادیهم من ، هم اوخیانت میکردی یا عدالت ؟!!...