پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
با اینکه کنارم نمی بینمت با اینکه نمی خوای چیزی بگی کنار تو آرامشی با منهکه مشکوک میشم به وابستگی_برشی از ترانه...
شکمشکوکم من از سایهٔ تزویردر این عالم دلگیر، که در آن شده تکثیرهمه خانهٔ تزویر.مشکوکم از اِحساس ، از این چرخهٔ اِخلاصدر این بُرهه حساس.من به این باد که بُرد حرف مَرا به نزدِ صیّاددر این ظلمت و بیداد ، که گرفته استگلوی همه فریاد....بسی مشکوکم.شاعر:حسن سهرابی...
بعد از اینکه من وکیل شدم ، مادر دو دختری که در دبیرستان می شناختم به ملاقات من آمد. او سالها بدرفتاری فجیع شوهرش را تحمل کرده بود که تقریباً او را نابود کرد. من هرگز به چیزی مشکوک نبودم....
من هنوزم دچار چشماتمچیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و توو « فِرندای فیس بوکم» نیستعکستو احمقانه می بوسمتو که احساسمو نمی فهمی حسمو وقت ِ دیدن ِ پسری که نمیشناسمو نمی فهمیوقتی « لایکش » میوفته رو عکستبی هوا پشت ِ میز می لرزم وقتی لحنش صمیمی و گرمهوقتی میگه عزیز ... می لرزمتک تک ِ دوستات مشکوکنپسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ حتی اون آدمایی که رفتنبا یه دختر توی « ریلیشن شیپ »گاهی دستم میره رو « د...
به چیزی که دوست نداری توجه نکن..یعنی در موردش فکر نکن...یعنی در موردش حرف نزن...یعنی براش نجنگ...یعنی براش تقلا نکن...یعنی روش حساس نشو...یعنی بهش مشکوک نشو...براى شاد بودن کافیستکمتر فکرکنیبیشتر احساس کنیکمتر اخم کنیبیشتر لبخند بزنیکمتر قضاوت کنیبیشتر بپذیریکمتر گلایه کنیبیشتر سپاسگزار باشی...
امروز از حموم اومدم بیرون با حوله و موهای خیسبابام پرسید حموم بودی؟گفتم نه المپیک بودم تو رشته واترپلو مسابقه داشتیمزنگ زد ۱۱۵ گفت یه مورد مشکوک به کرونا تو خونمونه...
خدای بزرگدر خاورمیانهبا این همه موشک در آسمانو این همه صدای انفجاربا این همه پارازیت و ارتعاشبا این همه صدای گریه و انتحاربا این آسمان مشکوک به انهدامآیا دعاهای ما به گوش تو میرسد؟...
سقوط ھواپیمای اخیرشبیه سقوط من بودھمه به تو مشکوکندفقط تو میتوانی اسمان خراشی را اینگونه زمین بزنیتو در دست تعقیبی......
به عدالت دنیا!!مشکوکمدستانت دور اما... نفست جان من است......
کاش ماه ،همیشه پشت ابر بماندنمی خواهم بدانم ،شب مهتاب ،بی من چه می کنی . . ....