متن پیروز پورهادی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پیروز پورهادی
جانم شکوفا شد..
خورشید من..
بر من بتاب امروز
عاشق تر از آنم نکن دیروز
وقتی که خندیدی
جانم شکوفا شد
افق زیباست..
اما دیدنش از قله زیباتر
به مناسبت روز مهندس
خاطراتم تلخ شد..
شور عشق تو مرا دیوانه کرد
سر به زیر انداختی ویرانه کرد
در برم آواز خواندی سخت شد
رفتی و آن خاطراتم تلخ شد
گرفتار شدم..
ای که در چشم من آهسته غزل می خوانی
بر لبه چشمه نشستی و شکر می رانی
ای که تصویر تو در آب و نگاهت به من است
عالمی در پی چشمان و تو کم می دانی
ای که زیبایی این چشمه وجود تن توست
همچو این چشمه...
دربدر..
گفتی بیا و در تاریکی غم را بدر کنیم
نیامدی.!
غم آمد و تاریکی
ما هم دربدر شدیم
دیگر نمی سرایم..
حالم که خوش نباشد دیگر نمی سرایم
آن دل که برده ای تو دیگر نمی ربایم
در جان من نشستی در کام من شکستی
کامی دگر نمانده ست دیگر نمی سرایم
آن شور که در نهان بود آن آتش زمان بود
چون آتشی نمانده ست دیگر نمی...
پر غرور است..
گفتم بمان..مهتاب.!
امشب شب سرور است
مهتاب..
گفت
اما.!
یلداست
پر غرور است
دستان مهربانی..
دستان مهربانت
شیرینی بیان ست
آنجا که مشت در مشت..
شهد عسل ببارد
باز هم بیا که دستم
دیوار مهربانیست
آنجا که آرزویت
لبخند همزبانیست
هزار گل..
به بهار گفته بودم
که اگر بیاید این بار
به دو چشم خود ببیند
که هزار گل هویداست
بهار میداند..
بانویی دارم
به سپیدی صبح
به روشنایی روز
زلال.. چون آب چشمه ساران
دمیده بر سیاهی تارم
خزان مرا بهار آغشته
نگاه مرا بهار می خواند
سرود مرا برای خوشبختی
در آغوش خودش بهار میداند..
تقدیم به جمال عشقی
که عمری با ماست
سینه ی خسته م..
دریای من
نیلوفرم در کنج این مرداب
افسرده ام
غمگین.. اگر بی تاب
رویایم آزادیست..
من با تو سرمستم
شوری دگر بسته م
امواج تو عشقست
بر سینه ی خسته م