شب سردی ست هوای چشم من بارانی ست تو در خوابی و شرح حال من پریشانی ست ای ماه پیشانی ام بیا ببین ای دلبر بارانی ام بی خبری از من و دل در پی سرگردانی ست
باران میبارد که مرا مبتلا کند درد ِ این دل ِ سوخته را مداوا کند رفتی ُ دریا غرق در اَشک هایم شد اما کسی نبود تا دلم مدارا کند سیده فاطمه حسینی