پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ذهن زندگیاز سرشاری لحظاتیمملو خواهد بودکه سبب آنتنها امیدواریبه عشقبه آرزوهای دور و نزدیکبه تولد فرزندانودلیلی برای زنده ماندن باشد...
دلم هر شب مسافرىبه سوی توستتا بین دستانت به خواب برود...!!...
ازدل گیری ِ جمعهگذشتممکافات ِ شنبه راچه کنم !!!...
می توانهمه را یواشکی دوست داشتالا " تو " ...تو را نباید داد زدفریاد زد !......
یک فنجان چایاضافه دارم وحرف هاییکه تو را می خوانند!...
این جا زمین استجایی که می توان در آندل داد و دل نداداین جا زمین استو عشق و محبت هاکه خیلی خیانت می بینند...
از دل گیری ِ جمعه گذشتم ... مکافات ِ شنبه را چه کنم ؟!!!......
بریده صورت آسمان را ابر سفیدی......