سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بسمه تعالیدر حادثه ها ، نخلِ تنومندِ زمانماز هر که خورم سنگ ، بر او میوه فشانمحیف ست در این گلشنِ سر سبز برویم چشم از گل و آلاله چو شبنم نچرانم این بادیه از کاهلی ام خار دمیده ستبا خار که همصحبتی گل نتوانملوحِ دلم از نقشِ تو خالی ست همیشهتا درسی از آن صفحه ی رخسار نخوانماز دُور نیافتد قدحِ بزمِ مکافاتزهری که چشیدن نتوانم ، نچشانمتا خسته دلان را به شَکَر دست نگیرمچون نی دل خود را به نوایی نرسانمپیش و پسِ ...
هریت بیچر استو :مکافات چه کلمه وحشتناکی استتنها فکر کردن به آن انسان را به وحشت می اندازد.برای هیچ انسانی نخواهید که مکافات ببیند.. کلبه ی عمو تم ...
مکافاتبهبه غارت بردی آخر حاصل بی اعتبارم رابه ضرب تیر رسوائی درآوردی دمارم رابه شهد شادکامی شوکران درد افزودیسیه کردی تمام لحظه های روزگارم رابه جای مهربانی با ستم کردی مکافاتمفزون کردی دمادم غصه های بیشمارم راتو ای دنیا نه تنها بی وفایی را بنا کردیبه یغما بردی آخر رونق ایل و تبارم راتمام روزها را با غم و حسرت همآغوشمکه روزی مژدگانی آوری فصل بهارم رانفهمیدم سرابی پیش چشم تشنکامانیکه بر باد فنا داری ...
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافاتمَشکن دل کَس را که در این خانه کسی هست...
ازدل گیری ِ جمعهگذشتممکافات ِ شنبه راچه کنم !!!...
از دل گیری ِ جمعه گذشتم ... مکافات ِ شنبه را چه کنم ؟!!!......
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیستتو هم محتاج خواهی شد؛ جهان دار مکافات است......
...بگذار بگردداین کره ی گرد مزخرفبه دور خودشو دور آن لکاته ی آتشینتا که خاکستر شود.بگذار بگرددما کار خودمان را بکنیماو هم کار خودش رابالاخرهمیرسد آن روز مکافاتکه هی بگردد دور ماو هی سرش گیج برود.هی سرش گیج برودهی غش کندبالا بیاورد دنیا راو از پیش و پسپس بدهدحکومت ها راجنگ ها رامرده ها را.آنقدر بگردد و پا بخوردغش کند از چپ و راستو بی افتد از پاو هی نفت گریه کندو ما ایستاده بر مداربا چک های ...
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟ ناکرده گنه، چنین مجازات شدیم؟ کُشتیم خرد، دار زدیم دانش را دربند و اسیر صد خرافات شدیم!...
تو را دوست میدارمبیآنکه بدانم تو ضرورت منی!آب را که مینوشی، هوا را که میبلعینمیفهمی جیرهبندی چه مکافاتیستتنها در نبودِ تو بود که فهمیدمدوست داشتن تومایهی حیات من است...