جان دلمی بابایی روزت مبارک
راحت نوشتیم بابا نان داد! بی آنکه بدانیم بابا چه سخت، برای نان همه ی جوانیش را داد.
هر چقدر یزرگتر شدم جای خالیت را در زندگی بیشتر حس کردم دلم بد جور هواتو کرده بابا
دخترت را بغل بگیر و بخند، توی گوشش بگو صبوری کن! حرفهایت هنوز اثر دارد دخترت مرد میشود بابا!
بابا برای نان جان داد حالا فرزند برای نان جان داد
فقط یک بار خوابش برد و جان بیدار شدن نداشت از بس ستون خانه بود بابا!