سوزنی را یافتن ، سخت است در انبارِ کاه سخت تر از آن ، رفیقی خوب پیدا کردن است
سوزنی را یافتن، سخت است در انبارِ کاه سخت تر از آن، رفیقی خوب پیدا کردن است
فقط در وصف تو یک چیز باید گفت: بسم الله خودت هم خوب می دانی که «از ما بهتران» هستی!
نشستم پای هر بی ریشه ای، از پای افتادم به گلدانِ بدونِ گل نباید آب می دادم
اخم هایت خفه ام می کند ای کاش یکی گره ی بین دو ابروی تو را شل بکند
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست؟ بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرشش
حرفی بزن به لهجهی باران که مدتیست این بغض کهنه منتظر یک اشاره است
زیاد است انتظار معجزه از من که فرتوتم پیمبر نیست هر پیری که در دستش عصا دارد
شبیه سرزمینی که یکی در آن به پا خیزد یکی در من شبیه تو خیال کودتا دارد