دلم یک فرشته به نام عزراییل میخواد
سکوت گرگ در جنگل شروع یک فاجعه است
ما اصلا پرپولیس شما استقلال ولی تو قوطی
میگذره از گناهامون اون که گذشت از آرزوهامون
کی میدونه شاید اومدن تو سکانس بعدی باشه
درسته جسمم اینجاست ولی روحم تو بغلته
تو قلبم میمونی هرچقدم که ازت بدم بیاد
نزار آدمای احمق روزتو خراب کنن
مراقب خودت باش منم دوسِت دارم حله
غصه نخور رفیق... خدا بزرگتر از دردهای ماست...
حافظه قوی ضعیف ترت میکنه
حسادت من در واقع یعنی اینکه بهت اهمیت میدم
بغض دیگه گلومو نمیگیره؛ نفسمو میگیره
دستامو که هیچی دلمم گرم کردی با وجودت
پاره پاره شد گل/سین عید /ویروس
چیزای قشنگ هیچوخت دنبال خودنمایی نیستن
اونی که زود میبخشتت،احمق نیست دوست داره
بعضی وقتا دشوار ترین کار زندگی کردنه
نگران حرف مردم نباش خدا پرونده ای که مردم مینویسن نمیخونه...
ماکه دل کندیم از او دیگر چه فرقی میکند ، با سگانِ زرد باشد یا شُغالان سیاه...
خالی میکنن پشتتو حتی سایه ها!
حرف زدن سواد میخواد و سکوت کردن شعور
وقتی یکی دوست نداره خوب نداره دیگه چه اصراریه؟
چقد خالیم از خود و چقدر پر از دیگران