یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
میرود کز ما جدا گردد، ولیجان و دل با اوست، هرجا میرود...
رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوزغرق گل است بسترم از بوی او هنوز...
شب این سر گیسوی ندارد که تو داریآغوش گل این بوی ندارد که تو داری...
ای شادی جان سرو روان، کز بر ما رفتیاز محفل ما چون دل ما، سوی کجا رفتی؟تنها ماندم، تنها رفتی...