آمدی عطر تنت پیچید و ناگهان بهار شد .....
تو بگو دوستت دارم بهار می پیچد لای موهایم عشق شکوفه می زند ...
چشمانم ؛ رود شده اند در خالیِ نبودنت آن قدر نیامدی که جان رویاهایم را آب برد
چشم باز کن به عشق تو روز دیگری را آغاز کرده ام بتاب بر من طلوع کن تا رویاهای نیمه شبم در آغوشِ گرم تو تعبیر شوند...