دردم این نیست که او عاشق نیست دردم این نیست کہ معشوق من از عشق تهی است دردم این است که با دیدن این سردی ها من چرا دل بستم...
راه سردو خانه سردو سفره سردو قلب سرد ای دوصد لعنت به هرچه سردی و دورانِ سرد
سردی دست تو هنگام وداع خبر آورد مرا فاجعه ای در راه است