تقدیر ما چنین بود قصه فقط همین بود جای تو آسمان و سهم من این زمین بود .
سَهم من از تو ، فقط پروفایلته
از تمام جهان سهم من تو باشی و بس
دیگر برای داشتن کسی سماجت نمیکنم! پرنده ای که سهم من نباشد، برایش قفس هم بسازم میرود...
بُریدم از همه؛ برگرد تا که زنده شوم و از تمام جهان سهمِ من تو باشی و بس!
همسرم، سهم من از زندگی دستان پر مهر تو بود.
یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو یه خاطرس همین و بس
سهممنبودی، ولیحقرابهناحقمیخورند ایدو صدلعنت برایندنیاواینتقدیرباد...
تا گفتم عاشقت شدهام دورتر شدی سهم من از وجود تو اندوه و آه شد...
سهم من از یک یاد هر شش ساعت یک فنجان دلتنگی تلخ است...!