نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری این صبر که من میکنم افشردن جان است
من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی تو به کدام دل صبوری، کنم ای نگار بی تو
پدر عزیزم شاید عطر نان هایی را که می آوردی فراموش کرده باشم. اما! عطر صبوری هایت را از دوران کودکی تا همیشه به یادگار دارم.
عشقم یه دنیا ممنونم ازت بابته تموم حس های خوبی که بهم میدی بخاطر تموم مهربونی هات بخاطر تموم صبوری هات اولین سالگرد عاشقیمون مبارک
گفتیم عشق رابه صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است