پاییز زن می بود اگر بی شک فریب انگیز بود موهای خورشیدی او پر تاب و شورانگیز بود
خودت رفتی ولی چشمات هنوزم میخواد هیزم بشه تا من بسوزم...
دل دیوونه چرا طاقت دوریشو نداری نبینم یه روز بخوای سوختنتو به روش بیاری...
بگیرم دست گرمت رو به جونم وصل شی بیتاب من این دنیا رو می سازم اگر چه حتی توی خواب...
صدای خنده هاتون شهرو پر کرد تو جام شوکرانم زهرو پر کرد...
شنیدم خیلیا دیدن تورو با اون می رفتی پا به پاش تنها زیر بارون...
دوباره شب دوباره بغض و آه من دوباره این نبوده انتخاب من...
صد بار به حرف ساده ای رنجیدی بی عشق لب مرده ی من خندون نیست
عشق در من پژمرد دل به اصرار تو مرد هیچکس چه ها کشیدم که ندید...
پاییز زن می بود اگر بی شک فریب انگیز بود موهای خورشیدی او پرتاب و شور انگیز بود