کل طهران شده چشمان تو و قصهٔ تو حال شمران غمبار شده، عجب فاجعه ای!!!
فاجعه یعنی ، تو باشی، ولی نه واسه من...
مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه ست من پر از درد توام بیمار میدانی که چیست
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست تسلی دادن این فاجعه میخانه میخواهد ...
این حجم از فاجعه و اندوه !.... چه تسلیتی ؟ چه تسلایی ؟!
سردی دست تو هنگام وداع خبر آورد مرا فاجعه ای در راه است
مهم نیست اگر انسان برای کسی که دوستش دارد غرورش را از دست بدهد اما فاجعه است اگر برای حفظ غرور کسی را که دوست دارد از دست بدهد...
از رفتنش فاجعه نساز رفت که رفت... به درک!!! بودنش معجزه نبود که رفتنش فاجعه باشد...!