او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
چقدر غمگینی تو درست مثل زنی که درد، آبستن است و اشک فارغ می شود
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام تو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ...
فارغ ز بهشت و دوزَخ ای دل خوش باش با درد و غَمش که یار دیرینهٔ ماست ...