گر نگشتم شاد و خندان از تو ای قاصد مرنج ذوق پیغام و خبر چون لذت دیدار نیست
با هر طلوع همراه می شوم ... با قاصدک و باد ... برای رساندن این پیغام به :تُ صبح بخیر ... ای دلیلِ خوبِ آغازِ هر روزِ من !
داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ هر کجا بیندم از دور کند چهره پر چین و جبین پر آژنگ با نگاه غضب آلود زند بر دل نازک من تیر خدنگ از در خانه مرا طرد کند همچو سنگ از دهن قلما سنگ مادر سنگ...
از صدای تو به جمله ای دلخوشم برای هزارمین بار شماره ات را می گیرم - لطفا پیغام بگذارید
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام تو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ...
دلتنگی های آخر شب هر کس ، هیچ شعبه ی دیگری ندارد ! یکی عکس می بیند ... یکی آهنگ گوش می دهد ... دیگری پیغام ها را مرور می کند ... یکی ... انتخاب با شماست !