با باد رفتم داخل پیراهن تو آرام چرخیدم سپس دور تن تو از چاک سینه آمدم تا روی چانه آنوقت شد کارم فقط بوسیدن تو آیینه ی چشمت نشانم داد روشن خیلی منِ من فرق دارد با منِ تو از تن در آوردم به تن چیزی اگر بود اصلاً چرا...
چقدر غمگینی تو درست مثل زنی که درد، آبستن است و اشک فارغ می شود
با یاد تو صبح تازه آغاز شده/ صد پنجره سمت آسمان باز شده/ گلدان عقیم و خسته ی کنج حیاط ، / آبستن جلوه ی گل ناز شده/
دل آبستن یار هوس باغ بهشتی داشت که دگرسیب نداشت
من آبستن صد باران چون ابری در شب زمستان و تو شکوه و دلبری آخر اسفند دست در دست بهار
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست