مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
عاقبت همهی ما زیرِ این خاک آرام خواهیم گرفت ؛ ما که روی آن دمی به همدیگر مجالِ آرامش ندادیم
سرما را مجال حرف نیست ازگرمی حضور تو
آیداى خوب نازنینم! مدت هاست که برایت چیزى ننوشته ام. زندگى مجال نمى دهد: غم نان! با وجود این، خودت بهتر می دانی
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال