تو گوشه دِنج هر کلامی که عطر و بوی عشق میدهی تو همان شعر باران خورده ، با نَم ذرات اَشک را می مانی که در کلام جاری شدی چه زیباست صدایت زدن، وجانم گُفتنت تو لَمس دِل اَنگیزی برای لَم دادن ،شانه های یک عصر پاییزی اَز پَس کوچه...
عصرانه دلم یک گوشه ی دنج دریک کافه میخواهد فقط من و تو. در ازدحام جمعیت این شهر فقط تورا ببینم, تو قهوه تعارف کنی من غرق در قهوه ای چشمانت طعم خوش بودنت را بنوشم