تو گوشه دِنج هر کلامی
که عطر و بوی عشق میدهی
تو همان شعر باران خورده ،
با نَم ذرات اَشک را می مانی
که در کلام جاری شدی
چه زیباست صدایت زدن، وجانم گُفتنت
تو لَمس دِل اَنگیزی
برای لَم دادن ،شانه های یک عصر پاییزی
اَز پَس کوچه های اِحساس می آیی
جایی که آغوش جنس آرامش می بافد
بَهانه کن ،هوای خوب بارانی را
شاید ساعت ها حَرفمان بگیرد
شاید این بار راز آشفتگی موها و دَرخشندگی چشمانت را، بدانم
شاید هم ریتم تند قلبهایمان سخن بگوید
دستهایت را به من بده
ساحل جای رد پایمان را کم دارد
سنتور دریا و آوای موج ترکیبی عاشقانه ای دارد با تو
با بمان ، طلوع بی تو خجالتی روز میشود
غروب،بی تو سَر سازش ندارد.
ZibaMatn.IR