کاغذی بودی و هرکس روی تو چیزی نوشت
زندگی بی ترس دوزخ بعد می خواهی بهشت
نیک و بد بودن به هرکس آنچه خواهد دشمنت
تو زمین بودی که هرکس هر چه تخمی داده کشت
این مرض درمان ندارد حیف شد آن دل که سوخت
باش تا بوزینه گوید به تو ای آهوی زشت
هرجه می بینی به آن اندیشه کن معنا شود
کعبه چیزی نیست که انگیزه دارد سنگ و خشت
باز کن چشمت کمی اندیشه کن عاقل شوی
غرق شد عاشقت این بد مست و دریا سرنوشت
ZibaMatn.IR