خاطراتت را فراموشش میکنم تنها چیزی که از تو به جا مانده در ذهنم گرفتن دستهای گرمت در شب سرد زمستان بود من تمام تو را فراموش کرده ام من صدای تو را چهره تو را حرفای تو را فراموش کرده ام پدر این جای قصه تلخ ازت من تو را به مجبوری فراموش کرده ام نه اینکه دوستت نداشته باشم نه من تو را همانند جانم دوست دارمت ولی من تو را از یاد برده ام من میترسم از این اتفاق تلخ
ZibaMatn.IR