سکوت است و دل در زنجیرِ غم،
جهان چون خزان، در خود پیچیده ام.
به هر برگِ رقصان در دستِ باد،
نوای فراق است، در جان نهادم.
در این خلوتِ بی پایانِ راز،
چو چایِ داغ، دل سرد و بی نیاز.
شعله ی شمع، زبان ندارد به نوا،
دل اما بسوزد، خاموش و جدا.
ZibaMatn.IR
عکس نوشته غزل قدیمی سکوت است و دل در زنجیرِ غم ج...