در خیال باغ جان، گل های رنگین می دمند
نغمه های عشق را در گوش جان شیرین می دمند
ابرهای تیره از چشمان ما دورند و دور
آفتاب مهربانی را به دل آیین می دمند
در دل صحرا، نسیم عشق جاری می شود
کاروان های محبت را به دل سنگین می دمند
چشم یارم چون چراغی در شب تاریک و سرد
نورهای بی کران را بر دل غمگین می دمند
راز عشق از لبان بسته برمی خیزد آه
حرف های ناگفته را در گوش دیرین می دمند
در عبور از کوچه های عشق، سرگردان و مست
هر که را دیدم، به جانش نغمه های چین می دمند
عاشقان در جستجوی بوی گل های بهشت
هر که را دیدم، به دل شوقی ز فرزین می دمند
پرده از رخسار گل بردار و بنما به دل
رازهایی که ز چشم عاشقان رنگین می دمند
در بهار زندگی، هر لحظه ای دارد بهار
لحظه های ناب را در دل به تسکین می دمند
عشق را در سینه پنهان داشتن کاری ست سخت
هر که را دیدم، به دل شوری ز دیرین می دمند
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR