در دل شب نغمه ی خاموشی جان می...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در دل شب، نغمه ی خاموشی جان می سوزد
ماه در پرده ی ابر، راز نهان می پوشد

چون دل عاشق ز غم، شعله ور و بی پرواست
شور مستی به دل از باده ی جان می جوشد

چشم خورشید به افق، خیره و خاموش بماند
تا که مهتاب ز شب، قصه ی خود می نوشد

باد صبا با گل نرگس سخن از راز کند
نغمه ی بلبل به گوش، قصه ی جان می کوشد

تندباد از سر کوه، نغمه ی فریاد کند
کوه به آرامش خود، قصه ی دل می نوشد

چشم بستن به جهان، راز بقا در خود داشت
دل ز پاکی به خدا، قصه ی خود می پوشد

خار حرص از دل انسان نتواند زدود
دل چو آرام گرفت، قصه ی خود می نوشد

راز هستی به زبان گل و باران پیداست
آن که از عشق سرود، قصه ی جان می کوشد

عاشقان ز آتش عشق اند که زنده می شوند
آب حیوان به لب، قصه ی خود می نوشد

مهدی غلامعلی شاهی

ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشتراک‌گذاری