به تار تن بتنم تار و پود تصویری
ز خون خویش بخوانم سرود تسخیری
چو چنگ، چنگ زنم بر رگ رگ هستی
که می تراود از این پرده، رود تحریری
به تیغ تیز نگاهت، نشان توان دیدن
به سینه ی شفق، شعشعه ی شمشیری
ز جام جان، جرعه ی جانفزای جانان را
چشیده ام، که چکد چکه چکه تخدیری
سحر، سرشک سرشتم به صفحه ی صحرا
حدیث حسرت هجران به خط حریری
لب لعلت لبالب ز می، لبم تشنه
چگونه می چشم این باده ی تخمیری؟
به کوی کوی تو کاویدم از کمند کمان
کشیده تیر تمنا به سوی تقدیری
شب شکیب شکستم، شکفت شوق وصال
شمیم شعر شبانه، شمیم تعطیری
به بیستون بتراشم ز بیم بی تابی
به تیشه ی مژه، تندیس تصویری
غزل گداختم و هر غزل غزالی شد
که می چرد به چمنزار عشق اکسیری
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR