زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

و شب
با تمام عظمتش
گم شد
زیر پلک هایم

آینه در باد
رنگ به رنگ می شود و نمی شکند
صدای چرخشِ پاشنه ها
تصویرِ سایه ای لرزان
و شمایلی که در بندَ ست

ببین گشودنِ پلک را در عروسکِ خسته
که چگونه آب می دهد درکِ انزوای خود را

در سکوت پا نهادیم
و رنج به رنج فریاد بر پوستِ خود
چه شبانه های شرمگینی!
کنار نشد نقابِ رویا
شک ها زاده شدند اما
حقیقت
درود فرستاد بر سقطِ بلوغِ عواطفی نو

کاش بی پروایی
آغشتگی ات بود به تمامیت ام
دست های تو اما
نیست دیگر شنوای ناله هایم
و پوستِ عاشقِ تو
تَرَک خورد از حجمِ ترس

آه از تشنگیِ شب
و سوسوی ستاره ای که منَ ست
ZibaMatn.IR

Sorei ارسال شده توسط
Sorei


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن