باد دلتنگ ،
خورشید پریشان است
چهچه گلوله های سفید پوش،
نارنجی را به غم گرفته است .
سایه ای در باد
که برگ ها را نمی شناسد،
ردی از باران
که روی نیمکت ها شعر می نویسد،
و سکوتی
که در راهروهای خالی جا مانده.
میان دفترهای باز
خطی از تو می گذرد،
نه در کتاب،
نه در نگاه،
که در گوشه ای از تقویم فراموش شده.
پاییز،
شاید همین باشد:
کلمه ای ناتمام
که هیچ کس نمی داند
آخرین حرفش چیست.
عزیزحسینی♡
ZibaMatn.IR