زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چشم مستت می کشد در خون دل پیمانه را
عشق در آتش نهد از سوز جان کاشانه را

زلف پرچینت به دام افکنده صد صیاد را
ناوک مژگان تو خون کرده دل دیوانه را

لعل لب چون غنچه ات صد باغ گل پنهان نمود
تا گشودی، محو کردی رنگ صد پروانه را

چشم بیمارت شفا بخشد، ولی جان می ستاند
زهر نوشین می دهد این ساقی میخانه را

آه سردم شعله ور سازد سپهر نیلگون
اشک گرمم ذوب سازد کوه و هم کاشانه را

گیسوی مشکین تو زنجیر جنون می بافد
تا به بند آرد دل هر عاقل و فرزانه را

چشم جادویت به یک نظر جهانی را فریفت
سحر کردی با نگاهی عالم افسانه را

ابروی چون ماه نو، قد همچو سرو سرکشت
می کشد در خاک و خون هر زاهد بیگانه را

لب فروبستی و صد گفتار در خاموشی ات
کی توان فهمید این اسرار جاودانه را

گر تو را بینم، جهان را سر به سر آتش زنم
تا بسوزانم به عشقت عقل و هم کاشانه را

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن