تا به خود آمدم رفته بودی.آنقدر دور شدی که فقط در ذهنم تجسمی از تصویرت هست.
از خود میپرسم،از من رفته ای؟
هیچگاه دلیل این رفتن هارا نفهمیدم.
برای سرگرمی به عکس ها و کتاب هایم پناه میبرم اما آنجا هم، همه چیز پر از توست.
گویی که زمین و زمان دست به دسته هم داده اند،تا مبادا تورا برای لحظه ای از یاد ببرم.
نمیدانم چه چیز برایت تا این حد مجذوب کننده بود که از من رفتی.
با این حال هنوز هم منتظر آمدنت هستم زیرا که می دانم قاتل به صحنه ی جرم باز می گردد.
ZibaMatn.IR